عجب شبی بود امشب .... شراب قرمز و سیگار و نوازش های مستانه ... و نگاهی که من در میان دود سیگار های فراوان نا غافل شکار کردم ... هر چند این نگاه مدتی هست که منو غافلگیر می کنه ...ولی چرا دروغ نمی دونم دنبال چی می گرده که به آرامی و در خفا همیشه در پس پرده دود منو شکار می کنه و خیره می مونه ... می خوای چه چیزیو در من پیدا کنی ... از خودم بپرس ... این همه غرور و مردانگی به چه کارت میاد ...؟ اصلا چرا هستی ... من بازم دلم می خواد از تو قایم شم ... بیشتر از هر کس دیگه ... می ترسم ... چون غافلگیرم می کنی ... شک توم می ندازی ... اگه سنگینی نگاهتو درست درک کرده باشم خطرناکی برام ...
aaakh masti ham faghat mastie sharabe ghermez!
maghz free nemishi taze ashegh mishi